[فعل] عمیق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد عمیق بودن، عمق داشتن، ژرفبودن، تَه نداشتن، گود بودن، دهان باز کردن بهعمق بردن، پایین آوردن
منطقیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فرآیند استدلال معقول، عقلایی، عقلانی، مدلل، قیاسی، بههنجار، متعادل، عمیق، وارد، بهجا، قابلقبول، مسموع، موجه، محکمهپسند، تأییدکننده، اثبات کننده استدل
سرخیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ] سرخی، گداختگی، التهاب چیز قرمز: چغندر، لبو، آلبالو، گوجهفرنگی، یاقوت، عقیق، آتش، لُنگ سرخک، سرخجه، بیماری پوستی آدم سرخپوست
گوهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ُر، جواهر، لؤلؤ، سنگ گرانبها، نگین مروارید (مرواری)، فیروزه، زمرد، یشم، عقیق، لعل، یاقوت، الماس، برلیان، اُپال، اتمی، احجارکریمه، کانیها مرج
لباس روحانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب حانی، عبا، ردا، عمامه، دستمال، نعلین، نعلنگ، پوشاک، سایر پوشیدنیها، دستار، کمربند، تزییناتلباس انگشتری عقیق، تسبیح لباس مراسم، احرام