عقلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ل، سلامت عقل، عقلسلیم، معقول بودن، هشیاری، هوشیاری، شفافیت فکر حزم، احتیاط ذکاوت، هوش، فراست عقل، بالاخانه، مغز، سَر، فکر، اندیشه هوشمندی،
عجلهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عجله، دستپاچگی، سراسیمگی، فعالیت فقدان آمادگی، تأخیر سرعت، شتاب، بیپروایی بیصبری، حالت تهییجشده اضطرار، اورژانس، اهمیت تعجیل، خوشقولی،
عجلهکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه جلهکردن، شتاب کردن، خودرارساندن، سراسیمه رفتن، بدوبدو کردن، سریع رفتن باعجله بردن، سَر بُردن خود را باختن، مضطرب شدن، کلافه شدن، دستپاچه
سر عقل آوردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال آوردن، هشیار کردن، بههوشآوردن، کسیرا بهخود آوردن، آگاه کردن درس دادن، آموختن درمان کردن، روان کسیرادرمان کردن، روانکاوی کردن
عقلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ل، سلامت عقل، عقلسلیم، معقول بودن، هشیاری، هوشیاری، شفافیت فکر حزم، احتیاط ذکاوت، هوش، فراست عقل، بالاخانه، مغز، سَر، فکر، اندیشه هوشمندی،
عجلهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عجله، دستپاچگی، سراسیمگی، فعالیت فقدان آمادگی، تأخیر سرعت، شتاب، بیپروایی بیصبری، حالت تهییجشده اضطرار، اورژانس، اهمیت تعجیل، خوشقولی،
گره بازکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم دن، عقده باز کردن، عقدهگشودن، گره (کلاف) گشودن، رفع ابهام کردن، رفع پیچیدگی کردن، روشن کردن، حل کردن راه را باز کردن، روان کردن بهتر کردن تعبیر کردن،
خرَدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ت، عقل، فهم، فهمو کمال، عمق اندیشه، اندیشه، دانش اعلمیت، تعمق، تلاش ذهنی
دیوانه شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شدن، عقل خودرا ازدستدادن، بیخود شدن، ازخود بیخود شدن، عصبانی شدن آشفتن، پریشان شدن، بههیجان آمدن، ازجا دررفتن خشم گرفتن، غضب کردن، عصبانی