عقبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ت، پس، پی، زبر، ظَهر، خلف، ماورا، دنبال، دنباله، عقبه، تک، دُم پسزمینه، زمینه، بکگراوند پُشتِ کوه پُشتِ سر، پشت گردن، پَس گردن انتها پشتبند، دنبا
عقب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد قب بودن، پشتسرکسی بودن، بهدنبالآمدن، از پشت آمدن، ازپی آمدن، دنبال کردن پی گرفتن، تعقیب کردن عقب ماندن، آهسته رفتن پشت چیزی بودن
عقب راندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دن، پس زدن، دفع کردن، دور کردن، ازخود راندن، رد کردن
چرخشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] چرخش، حرکت دَوَرانی مستمربهدور محور خود، حرکت فرفرهای چیزچرخنده، دوک، موتور▼ احساس چرخش، سرگیجه، دوار، منگی ◄ ناخوشی جهتچرخش، بهطرف راست (چپ)،
ساعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان دیواری، عقربهدار، رومیزی، رقمی، دیجیتال، اتمی، شماطهدار چراغ راهنمایی، ساعت شنی، آفتابی عقربۀساعتشمار (دقیقهشمار، ثانیهشمار)، دکمۀ کوک، دکمۀ ت
منطقهالبروجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام البروج، بروج دوازدهگانه، دوازده صورت فلکی ویژه (برج)، استوای کرۀ سماوی، افلاک▲ حَمَل (برّه)، ثور، جوزا، سرطان، اسد، سنبله، میزان، عقرب، قوس، جُ
حشرهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی مگس، ملخ، جیرجیرک، مورچه، عنکبوت، سوسک، آبدزدک، آخوندک، کک، ساس، شپش، بید، موریانه، خرخاکی، عقرب، کژدم، رطیل، علیورجه، مگسک، آسیابک برگبالان،
گیاه سمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی شوکران، بلادن، قارچ، هلاهل، آذاراقی، آدونیس، ... موجود سمدار، مار، عقرب، رطیل