عقبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ت، پس، پی، زبر، ظَهر، خلف، ماورا، دنبال، دنباله، عقبه، تک، دُم پسزمینه، زمینه، بکگراوند پُشتِ کوه پُشتِ سر، پشت گردن، پَس گردن انتها پشتبند، دنبا
عقب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد قب بودن، پشتسرکسی بودن، بهدنبالآمدن، از پشت آمدن، ازپی آمدن، دنبال کردن پی گرفتن، تعقیب کردن عقب ماندن، آهسته رفتن پشت چیزی بودن
عقب راندنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دن، پس زدن، دفع کردن، دور کردن، ازخود راندن، رد کردن
عذاب دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دن، زجردادن، شکنجهکردن، شهید کردن، مجازات کردن، سخت گرفتن نمک روی زخم پاشیدن، استخوان لای زخم گذاشتن
شکارچیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی چی، صیاد، ماهیگیر پرندگان شکاری، باز، شاهین، عقاب ◄ پرندگان کارآگاه، بازپرس، بازیکن، تیرانداز، قاتل
ستارهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام تر، کوکب، نجم، اجرام سماوی (آسمانی، فضایی، فلکی)، انجم ستارۀ شمال صور فلکی، صورت فلکی، دباکبر، دب اصغر کهکشان راه شیری سحابی، ابرنواختر، سوپرنوو
آرمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ک، لوگو، برَند، علائم تجاری، نام تجاری (تجارتی)، انگ شمشیر، شیر، خورشید، هلال، صلیب داسوچکش، سواستیکا، عقاب
پرندگانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ن، پرنده، مرغ▼، جوجه، حیوان جوان پرستو، گنجشک، کلاغ، زاغ، سار، بلبل، هزاردستان، قناری، چلچله پرندگان آبی، مرغابی، غاز، اردک، قو، پنگوئن، مرغ ماه
عقب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد قب بودن، پشتسرکسی بودن، بهدنبالآمدن، از پشت آمدن، ازپی آمدن، دنبال کردن پی گرفتن، تعقیب کردن عقب ماندن، آهسته رفتن پشت چیزی بودن