عابدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب زخوان، مأموم، مقتدی، عامل، عبادتکننده، عبادتپیشه، متعبد، نمازگزار، باتقوا، احترامگذار، ملتمس، زاهد، دیندار
عبادت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب یایش کردن، نمازگزاردن، ذکر کردن، تسبیح انداختن، احیا گرفتن (داشتن)، طاعت بهجا آوردن، بهجاآوردن، برپاداشتن، اقامه کردن، گزاردن، فرایض دینی را ادا ک
زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب د، عابد معتکف، تارک دنیا، گوشهنشین، درویش، ریاضتکش مقدسنما ◄ بیتقوا [حالت اسمی: شخص زاهد▲]
پیادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رهگذر، عابر، پیادهرو، دونده پیک، چاپار، ارتباطات پستی پیاده نظام، خبرنگار رونده، راهرو، سالک، عارف
نماز جماعتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب جماعت، عبادات جمعی، نمازجمعه، صلات خمسه تناولالقربان، تناولعشای ربانی
پرستشکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب پرستنده، عابد▼، عامل، عبادتکننده، عبادتپیشه، متعبد، نمازگزار، شخص معتقد، زاهد، آدم بتپرست، خواهان، آدم دیندار، روحانیت سایر ادیان، اقامه زائر، ح
لباس روحانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب حانی، عبا، ردا، عمامه، دستمال، نعلین، نعلنگ، پوشاک، سایر پوشیدنیها، دستار، کمربند، تزییناتلباس انگشتری عقیق، تسبیح لباس مراسم، احرام