عامیانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نه، محلی، ولابتی، دهاتی عوامانه، عوامپسند، ساده، مبتذل
نهاد علمیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال می، آکادمی، فرهنگستان، وزارت علوم، موسسۀ تحقیقاتی، مدرسه
میزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد سهپایه، عسلی، میزتحریر سندان، چرخدستی، پاسنگ، سکو، منبر، وسائل مسجد رومیزی، سفره، خوان، بزم
جاهلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال جاهل، عامی، بیسواد، آدمنادان داشمشدی، بزنبهادر، یکهبزن نژادپرست ◄ متعصب، کوتهفکر آدم بیذوق، ببو عامه نوآموز، آدم ساده [صورتصفتی:] ناآ
آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود آزمایش، آزمایش علمی، آزمایشتجربی، تجربه امتحان، سنجش، محک، تست، آزمون، آزمونه عیاربندی، عیارسنجی، گمانهزنی، نمونهبرداری ◄ نمونه وا