عدلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ، انصاف، قسط، حق، عدالت، دادگستری فریادرسی، اصلاحات، رفرم گرایی ترازوی عدل، میزان، قانونیت انسانیت، پایبندیبهاصول اخلاقی، انصاف، بیطرفی معدلت
عمل ریاضیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد اضی، علامت، علائم ریاضی، مثبت، منفی عملگر، نمادگذاری چهار عمل اصلی، جمع، علاوه، اضافه، تفریق، منها، ضرب، تقسیم، بخش، توان، جذر معادله، آنالیز، ریشه
عمل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ] عمل کردن، کارکردن، کارکردنماشین مؤثر واقع شدن جنبیدن فعال بودن فاعل بودن▼
عقلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ل، سلامت عقل، عقلسلیم، معقول بودن، هشیاری، هوشیاری، شفافیت فکر حزم، احتیاط ذکاوت، هوش، فراست عقل، بالاخانه، مغز، سَر، فکر، اندیشه هوشمندی،
عملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ، حرکت، کار، بازی، کردار، رفتار، اقدامات، امر، عملکرد، فعل▼، گام، برنامه قاعده، رویه، روش، شیوه، اسلوب، طریقه ◄ رفتار، تدبیر، سَبْک مکانیس
چیز شیرینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ند، کلهقند، نبات، نُقل، عسل، شهد، نبیذ، انگبین، مالت، مربا، مرباجات، مارمالاد، شربت، بستنی، دسر، آبنبات، شکلات، گز، نان قندی، شیرینی خربزه، هن
خوابآلودفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه آلود، خوابآلوده، خسته، نیمهبیدار خوابیده، خفته، خواب، پُرخواب، سنگین، بیهوش، ازهوشرفته، مدهوش، بیحس