عجولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عجول، شتابزده، دستپاچه، بیتأمل سراسیمه، باشتاب، مثل باد (برق، ...)، سریع، عجولانه، هولهولکی زود
عجولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عجول، شتابزده، دستپاچه، بیتأمل سراسیمه، باشتاب، مثل باد (برق، ...)، سریع، عجولانه، هولهولکی زود
بیپروا بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بودن، عجول بودن، عجلهکردن، بیپروا عمل کردن، نسنجیده عمل کردن، گز نکرده پاره کردن، جوانب را درنظرنگرفتن، بادُم شیر بازی کردن، دنبال دردسر بو
بیپروافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی بیپروا، بیاحتیاط، عجول، خودرأی، آمادۀ کار بیپروایانه، نسنجیده، نپخته، بی خرد
ازروی غفلتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود روی غفلت، شتابزده، زود، هولهولکى، بىتأمل، دستپاچه، عجولانه سهواً، اشتباهی بیمطالعه، بدون مقدمه، بیتأمل، بدون تدارک قبلی، اللهبخ
بیخردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، جاهل، نادان، غیرمنطقی، بیهوش بیسلیقه کوتهفکر عجول، بیپروا دراشتباه [صورت اسمی:] ◄ نادان