عزاداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عزا، ماتم، مرثیه، تعزیت، ترحیم، شبِهفت مجلس ترحیم، مجلس ختم سوگواری، شیون
عزمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام میم، قصد، اراده، اختیار، رأی، ثبات، همت، جدیت، قاطعیت، پافشاری، حدت عزم جزم، ارادۀآهنین، ثبات قدم تصمیمگیری، اعتماد بهنفس فعال بودن، ف
عزلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام اخراج، انفصال، برکناری، تنزل رتبه، طرد، دفع پاکسازی، ریزش، تعدیل نیرو، خاتمه خدمت تغییر عقیده
عزل کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام لع کردن، معزولکردن، برکنار کردن، ساقط کردن، خلع لباس کردن، محروم کردن، مستثنی کردن، اخراج کردن، طرد کردن دراختیارکارگزینی قرار دادن، گز
عزادارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ار، گریان، گریهکنان، اشکریزان، غمگین، محنتزده، عزیزمرده، مادرمرده، مصیبتدیده، مصیبتزده، ماتمدیده، ماتمزده، درسوگ نشسته، ماتمگرفته، ن
عزاداریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی عزا، ماتم، مرثیه، تعزیت، ترحیم، شبِهفت مجلس ترحیم، مجلس ختم سوگواری، شیون
عزمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام میم، قصد، اراده، اختیار، رأی، ثبات، همت، جدیت، قاطعیت، پافشاری، حدت عزم جزم، ارادۀآهنین، ثبات قدم تصمیمگیری، اعتماد بهنفس فعال بودن، ف
عزادارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ار، گریان، گریهکنان، اشکریزان، غمگین، محنتزده، عزیزمرده، مادرمرده، مصیبتدیده، مصیبتزده، ماتمدیده، ماتمزده، درسوگ نشسته، ماتمگرفته، ن
عزیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ز، محبوب، محبوبه، دردانه، نورچشم، عشق، نازنین، معشوق عسل، شیرین، فرشته طلا، جواهر بره، سوگلی بت، صنم جان، تخم چشم نازدانه، نازپرورده، یک
عزیزمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ق من، محبوبۀ من، جانم، دلم، جان دلم، جان من، نازنین من طبیب من، حبیب من سرور محترم، آقایمحترم، سرور گرامی، استاد گرامی، دوست عزیزم، استا