عروسیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی واج، خواستگاری، بلهبران (بلهبرون)، نامزدی، بنداندازان، مراسم محضری، عقدکنان، بلهگفتن، روگشایی، زفاف، ماهعسل، پاتختی، پاگشا، دست بهدس
مفعولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت ول، موضوع مستنیر، کسبِ نورکننده عروسک، آلت دست، بازیچه، دستخوش، درمعرض، دچار، مغلوب، تحت سیطره، مظلوم -زده (∊ هیجانزده) زمین آشآلو منفعل▼ مجبور، م
کوتولهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد له، گیاه یا جانورپاکوتاه، عروسک [ وسیلۀ بازی 837]، نیموجبی، فسقلی، جن
وسیلۀ بازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی چه، لعبت، عروسک، باربی، عروسک خیمهشببازی، تیله، توپ، مدیسینبال (مدیسنبال)، بادکنک، بادبادک، فرفره، بادبر، بُل، بجول، قاپ، الک، الاکلنگ،
تصویرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه یه، تمثال، پرتره، نیمرخ، طرح، مدل، عروسک [ وسیلۀ بازی 837]، شکل، شمایل، عکس، نقش، مجسمه، تندیس، بت، هیکل، صنم مجسمهس
جوانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ، حیوان جوان▼، گیاه نورسته▼، بچه، طفل، کودک، خردسال، نوزاد، نورسیده، مولود، نوباوه، کوچولو، نینی، فسقلی، مامانی، عروسک، گل پسر، عزیز، دردانه، ملوس،