تقعرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل عر، کاوی، گودی، تورفتگی، فرورفتگی، غرشدگی، انحنا خالی بودن ◄ خلاء جای پا، یادگار حکاکی، کندهکاری دندانه آینۀ مقعر کاو بودن، مقعر بودن
بیکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه بیکار، عاطل، هیچکاره، معطل، بلاتکلیف بیحرکت، ساکن، غیر فعال، راکد منقرض
دارای احساساتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ی احساسات، احساساتی، عاطفی، خونگرم، حساس، زودرنج، شهوانی، غمگین، سرزنده
نازپرورانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی نازپرورانه، نوازشکنان، عاطفهآمیز، دوستدارانه، دوستدار
احساسفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ] احساس، تجربه، خوی ادراک، حساسیت فیزیکی غرایز، احساسات، عواطف، عاطفه احساس واقعی، صمیمیت، راستگویی انگیزه، خودجوشی شم، غریزه واکنش، تأثیر، پاس