عارضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ض، عین، شیء، پدیده، محسوسات، عرض، شکل، امتداد ظاهر، نقش، صورت، بیرون غیرباطنی بودن، عارضی بودن، خارجی بودن، عینیت متعالی بودن، ماورا بودن، برتری دیگ
عوضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر مابهازا، معادل، اکیوالان، ارزش، قیمت، مبلغپرداختی ارز گزینه، انتخاب تاوان، غرامت، خسارت، ◄دلجویی، جریمه، زیان وجهالمصالحه، کفاره معنی مجازی
عریضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ض، ضخیم، کُلُفت، پهن، پُربَر، جادار، پهناور، وسیع ناتراوا، چگال قطور، درشت، چاق، بزرگ ورمکرده، منبسط عرضی ازعرض
عروضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ی، رباعی، چکامه، شعر هجایی، دوبیتی، ترکیببند، مستزاد، بحرطویل، مختلفالارکان، ترجیع، ترجیعبند، مثلث، مسمط، مثمن، مخم
عرففرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ، تجربه، عمل، آداب، آداب و رسوم، هنجار، ناموس، مدل، الگو، مُد نهاد مقررات، قانون، آیین، یاسا، ناموس، ضابطه، قاعده
پاداش دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات اش دادن، اجر دادن، حاجتبرآوردن، اجابت کردن، عوض دادن، پرداخت کردن، دادن، تلافی کردن اعاده کردن، برگرداندن رشوه دادن
جبران کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت جبران کردن، عوض دادن، تلافیکردن، دلجویی کردن تضمین کردن، برگرداندن جایگزین شدن، جابهجاشدن تراز کردن، تعادل ایجاد کردن تقاص پس دادن
متفاوت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رابطه وت کردن، نامشابه کردن، بهشکلدیگر آوردن تمیز دادن عوض کردن، تغییر دادن، تبدیل کردن تصویر غلط دادن بههم ریختن، بدشکل کردن استتار کردن، ریاکارانه پو
تغییر دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دادن، عوض کردن، تبدیلکردن، تنوع بخشیدن، جرح و تعدیل کردن گشاد کردن، تنگ کردن تصحیح کردن، اصلاحکردن، بهتر کردن، نو کردن ازشکل طبیعی خارج کردن، تغییر
دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی اعطا کردن، فرستادن، منتقل کردن، تسلیم کردن، سپردن، واگذار کردن، دراختیار قرار دادن، تقدیم کردن، عرضه کردن بخشیدن، هبه کردن، احسانکردن قرض دا