آیینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب شعائر، مناسک، اعمال، احکام، مراسم عبادی، مراسم مذهبی، مجلس ترحیم، اربعین احیا، سینهزنی، زنجیرزنی، نخل، پرچم، آبتربت زیارت، طواف، حج، حج تمتع، حجعمر
نیست شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ، برافتادن، ازمیانرفتن، ازبین رفتن، هلاک شدن، هیچ شدن، ساقط شدن فوت کردن، بهرحمت ایزدی پیوستن، مردن جان ازدست دادن، تلف شدن بهنتیجهنرسیدن، بیهوده
[فعل] کهنه بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان کهنه بودن، قدیمی بودن، برافتادن، ازمُد افتادن، کهنه شدن ترک استفاده کردن
نبردکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ردن، پیکار کردن، درافتادن، درگیر شدن آویختن، بههمافتادن، درهم افتادن، جنگیدن، مبارزه کردن مقاومت کردن حمله کردن تیر انداختن
خراب شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت شدن، ضایع شدن، فروپاشیدن، بادِ هواشدن، به(بر) باد رفتن، ازمیان رفتن، برافتادن، پاک شدن، محوشدن، ازبین رفتن، مردن، غرق شدن فروریختن، زوال یافتن تباه