دلجویی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ] دلجویی کردن، جبران کردن، خسارتپرداختن عذرخواهی کردن، معذرت خواستن، پوزش خواستن (طلبیدن)، رضایت طرف را جلب کردن فرونشاندن، صلح کردن، اعاده کردن
دلجوییکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات جوییکننده، توبه کرده، معذرتخواه، عذرخواهیکننده، پاککننده، جبرانکننده، برقرارکننده
دلجوییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات یی، استمالت، جلب رضایت، تحبیب، تسکین خاطر، جبران مافات، طلب عفو، طلب بخشایش، استرحام عذرخواهی، پوزش، معذرت، معذرتخواهی، اعتذار، استغفار جبران،
توبهکردهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات کرده، نادم، تائب، توبهکار، پشیمان، متأسف، متنبه، هشیارشده، عذرخواهیکننده، دلجویی کننده
تغییرعقیدهدادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام دهدادن، معذرت خواستن، بهانه آوردن، عذرخواستن، دبه درآوردن، پس گرفتن▼، بیعزم بودن، استعفا دادن، برگشتن، توبه کردن، دوپهلو صحبت کردن، منص