معشوقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی عمر، معشوقه، دلدار، لیلی، شیرین، عذرا، منیژه، ویس، ژولیت، همسر، سوگلی، محبوب، محبوبه، عزیز گل، پروانه مترس، طرف
صوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام ] صوری، ظاهری، بهانهای متعذر، دارای عذروبهانه، عذرآورنده، موجهنما، حقبهجانب بهبهانۀ، ظاهرا ًبرای، بهاسمِ بهانهگیر، ایرادگیر، اشکا
مذمومفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات وهیده▼، تقبیح شده، تصویب نشده، سانسورشده، مردود، مقصر، عذرآورنده مطرود، معزول