عیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی شائبه، شایبه، نقیصه، خدشه، علت، کمبود، نامیزانی تَرَک، مو، خَش، خراش، ساییدگی، خوردگی، شکاف لکه، لک، رنگ، چرک ننگ، چیز زشت جراحت، آسیب، صدمه،
عجیب بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دن، شک ایجاد کردن، افسون کردن، تأثیر قوی گذاشتن، متعجب کردن، گیج کردن آفتاب ازمغرب درآمدن
مؤسسۀاعتباریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی عتباری، بانک، صندوق قرضالحسنه، موسسۀ مالیو اعتباری، بانک رهنی، خزانهدار صندوق بینالمللی پول، بانک جهانی بانکدولتی، ~ خصوصی، ~ تجاری، ~ مس
نقص داشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی داشتن، عیب داشتن، ناقصبودن، جای بهبود داشتن، اشکال داشتن، ناتمام ماندن، عیبوایراد داشتن، کمآوردن ناقص شدن، خط برداشتن، خراشیده شدن کاملنبود
لکهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی لکه، عیب، خدشه، نقص زخم، ترک، مو، رخنه، خراش، خش، چیز زشت، امحا، چرک، رنگارنگی بدنامی فقدان زینت، سادگی ککومک ◄ خال
خندهدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دهآور، عجیب، غریب، غیرعادی، بامزه، مضحک، سرگرم کننده، بانمک، غیرعادی، تمسخرآمیز مطایبهآمیز