عاشقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی یدا، دیوانه، بیمار، شیفته، مسحور، مفتون، خاطرخواه، به وجد درآمده، سرمست عشق، افسون شده بیدل، زردروی، آجوداغ، آغوداغ، عشقی، هوایی، سین
عاشق بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی بودن، عشق باختن، ازعشقمردن، مردن عاشق شدن، بهدامافتادن، شیدا شدن، اظهار عشق کردن زردروی بودن، بیدل بودن
شخص عاشقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی نون، فرهاد، وامق، بیژن، خسرو، رامین، رومئو، دوست، خواستگار، شوهر زلیخا بلبل، شمع حاجیت
رویه انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد یه انداختن، رویه کشیدن، آستر کردن (چسباندن، کشیدن،دادن)، عایق کردن، پوشاندن
مانعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ع، بازدارنده، متعرض، دستوپاگیر، نامساعد، محدودکننده، تحریمکننده، متقابل عایق، نارسانا، ناتراوا [اسم: مانع▲]
جدارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد دِ فاصل، مرز، دیوار، تیغه، پرده مانع، نرده، حصار، پرچین، خندق، خطوط دفاعی حائل، سپر، ضدضربه، ضربهگیر عایق، جسمنارسانا درز، شکاف جداسازی