رعایتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی وابسته عایتکننده، مبادی، مؤدب، احترامگذار، متدین، دیندار مطیع، شریف
رویه انداختنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد یه انداختن، رویه کشیدن، آستر کردن (چسباندن، کشیدن،دادن)، عایق کردن، پوشاندن