عادلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات منصف، باانصاف، درست، پرهیزگار دادگر، دادگستر، عدالتگستر، معدلتپرور، عدالتخواه، عدلگستر، عدالتپرور، مساواتخواه صادق، شریف واقعبین، حقیقتب
عادل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات داد گستردن، انصافداشتن، منصفانه عمل کردن، باانصاف بودن، بهیک چشم نگاه کردن، بهنظر مساوات دیدن، صادق بودن، جانب حق را گرفتن، حق را بهحقدار دا
عاقلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ل، هوشیار، سالم، معقول، دارای سلامت عقل، عاقله، عقلرس، رشید فهمیده، آدمحسابی، بخرد، هوشمند، باهوش بیدار، هشیار، زرنگ، متوجه، دارای فعالیت
عاقل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال عاقل بودن، عقل سالم داشتن، موقر بودن، متین بودن، باهوش بودن
بیکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه بیکار، عاطل، هیچکاره، معطل، بلاتکلیف بیحرکت، ساکن، غیر فعال، راکد منقرض
بدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، فرومایه، خسیس، فاسق، بدذات، بدکار، بدجنس، شرور، موذی، تبهکار، قانونشکن، خبیث، دارای سوءنیت، ناقلا، بدطینت، آبزیرکاه، ناجوانمرد، نامرد، ناج
عاقلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ل، هوشیار، سالم، معقول، دارای سلامت عقل، عاقله، عقلرس، رشید فهمیده، آدمحسابی، بخرد، هوشمند، باهوش بیدار، هشیار، زرنگ، متوجه، دارای فعالیت
عاقل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال عاقل بودن، عقل سالم داشتن، موقر بودن، متین بودن، باهوش بودن
فعالفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت عال، چابک، سرزنده، پرشور، شاداب▼، چالاک نیرومند، پرزور، قوی، پرزهره فرز، تند، سریع، پرتحرک، زبر و زرنگ، تردست، ورزیده مصمم دایر، جاری، مشغول کار چست