عارضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود ض، عین، شیء، پدیده، محسوسات، عرض، شکل، امتداد ظاهر، نقش، صورت، بیرون غیرباطنی بودن، عارضی بودن، خارجی بودن، عینیت متعالی بودن، ماورا بودن، برتری دیگ
عارضیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود عارضی، عرضی، خارجی، بیگانه، بیرونی [مجرد] ازبیرون بهدستآمده، اکتسابی، کاشتهشده، القاشده، تلقین شده متعالی، مافوق، برتر ظاهری، بیرونی [فضا] کمکی،
عارضی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود عارضی بودن، خارجی بودن، غیرباطنی بودن، بیرون بودن، متعلق نبودن متعالی بودن، برتر بودن ازبیرون آمدن، تعلقگرفتن، افزوده شدن، اضافه شدن
عَرضهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص رضه، پیشنهاد، ایجاب، تعارف، تقدیم، پیشکش، دهش پیشنهادقیمت، ارائۀ قیمت، اُفر، ایجاب، تعیین نرخ مزایده، مناقصه، فروش انتخاب تصمیمسازی
عَرضهشدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی - خاص عَرضهشده، پیشنهادی، ارائهشده، تقدیمی، درمعرض آگهیشده، فروشی، برایفروش، حراجی
ظاهرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی اهر، نمود، جلوه، صورتظاهر، پدیده، عارضه ظاهر بیرونی، برونه، بدنه، بیرون ظواهر، ظاهرقضیه، صورت، اثر، امپرسیون، ادراک مثل، مثال، وجه، شکل ظهور، وق
مرضفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ی، بینظمی، علت، عارضه، مبتلابه، مریضی، ابتلا، ناعلاجی مرض مادرزادی سوء تغذیه، مرض بدخیم، امراض عصبی بیماریهای واگیر، بیماریهمهگیر، امراض م
واقعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر اد، رخداد، پیشآمد، اتفاق، قضیه، حادثه، سانحه، فاجعه، عارضه، نمود، تجلی، پدیده، حقیقت، واقعیت، عارض حالت فرصت شرایط ماجرا، اوضاع▼ احتمال وقوع، شانس
شیءفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ عام یز، عین، قلم، کالا طبیعت بیجان موجود، مخلوق، پدیده، آفریده جنس، متاع پدیده، عارضه، حادثه، عینیت الفاظ خمسه: جنس، نوع، فصل، عرض عام و عرضخاص اجنا
چیز عجیبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی اعجوبه، شگفتی، نادره، نمونه، بدایع، غرایب، عجایب اتفاق ناگوار، فال بد، پیش بینی چیز شگفت انگیز، پدیده، معجزه، عارضه، وهم عجایب هفتگانه، منظر