مطمئن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال طمئن بودن، کاملاً روشن بودن، قطعی بودن، حتمی بودن، ردخور نداشتن، بایستن مشخص شدن اطمینان داشتن، اعتمادداشتن (کردن) به (بر) چیزی (کسی)، متکی
خرابکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی طرناک، آتشبیار، مار درآستین، خصم، دشمن، آنارشیست، تروریست، برانداز، آشوبگر، گانگستر، جانی، متخلف
معنیمجازیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: انتقال عقاید و ماهیت آن زی، تزیین، کنایه، آرایه، آرایۀ بدیعی، صنعت بدیعی، وارونهگویی طعنه، گوشه، ادا، مسخره، سخننیشدار، هجو، استهزا اصطلاح بدیعی ◄ آراست
استهزافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی ، تمسخر، ریشخند، سخره، پوزخند، طعنه، کنایه، سخن کنایه دار، متلک، طنز، بذله گوشه، ادا مزاح، خوشطبعی ◄ ظرافت طبع شیشکی
تمسخر آمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی تمسخر آمیز، استهزا آمیز، مسخرهآمیز، حاوی طعنه، باطعنه آنتیک، مضحک طنزآمیز، غیرجدی، لوده