طویل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد ] طویل بودن، دراز (کشیده) بودن، طولانی بودن دست دراز کردن، تعدی کردن، حق نداشتن، پا ازگلیم خود فرا نهادن
طویل[کلام]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه کلام]، خستهکننده، ملالآور، کسلکننده تکراری، حاشیهرونده، طولانی، بیربط همیشگی، مُفصّل، غرا، بلندبالا، طولانی، کامل
شخص بیاهمیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یت، بیکاره، طفیلی، مردپوشالی، کهتر، مرئوس، نوچه، نوکر، پادو انگل، پارازیت، سربار ◄ شخص تنبل
شخصتنبلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه دم تنبل، انگل، طفیلی، پارازیت، سربار، بیکاره، ولگرد، گدا، شخص بیاهمیت
وابستهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام نانخور، پیروان، دنبالهرو، طفیلی، انگل، مفتخور مرید، پیرو، پیروان اقمار متعلقه پارازیت، سربار
خوشرقصفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی قص، نوکر، متملق، بادمجان دورقابچین، بادستمال ابریشم، کاسهلیس، طفیلی، خوشخدمت، خائن، چاکر تابع، ترسو، مطیع، چاپلوس بز اخفش، آدم تأییدکننده
پیروفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت رو، بعدی، بعد، دیگر، آینده، پسین، متأخر دنبالهرو، مرید، تابع، مقلد، مقتدی، طرفدار، هواخواه، هوادار قمر، طفیلی، انگل، پارازیت، سربار، سربار جامعه ◄ش