طرفِ راستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد طرفِ راست، یمین، دستِ راست، نیمکرۀ راست راستدستی، راستدست بودن راستگرایی مهارت
طرفِ صحبتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه حبت، مصاحبهکننده(شونده)، مصاحبهگر، بازپرس، خوانده وراج
طرف دعویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات اصحاب دعوی، متداعیین، متنازع، متداعی، خواهان، خوانده، آدم متهم کننده، دادخواهیکننده ولی ِدَم، معروض، مدعی، مدعیعلیه، متهم خبرچین پا، امضاکنند
طرح کلیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد سایه، مسوده، اتود، طرح، انگاره، نقشۀ ساده، نقشۀ برجسته، پروفیل، طرح بیرونی، شبح، سایهنما، سیاهسایه، طرح دورهبر دوره، حاشیه، لبه، کناره چارچوب، پل
طردفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت اخراج، حذف، بیرونگذاشتن تبعید، نفی بلد، محرومیت، خلع ید، مصادره عزل، اخراج، انفصال مطرود بودن، اجتماعی نبودن، انزوا، گوشه گیری تصفیه، پاکسازی، گزینش
دستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی زو، پنجه، مشت، کفدست، انگشت▼، مچ، ساعد، آرنج، مرفق دست راست، طرفِ راست، دست چپ، طرفِ چپ قبضه
کنارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد پهلو، ضلع، جنب، بغل، بال، جناح، طرف، طرفین، پا آغوش، پهلو، بغل، تنگِ بغل طرف، سمت، جانب، جناح، جهت دنده، قاچ جانب، مجاورت، همسایگی، جوار کنار رفتن
طرفِ راستفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد طرفِ راست، یمین، دستِ راست، نیمکرۀ راست راستدستی، راستدست بودن راستگرایی مهارت
جهت مقابلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد مقابل، طرف مقابل، طرف دیگر عقبگرد، برگشت، پشت، عقب قطبی بودن، قطبِ مخالف، قطبین مخالف، شمال وجنوب، مغرب و مشرق، ضدین جریان آبمخالف، باد مخالف، مخال
همطرازفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت ، شخص همطراز، همعرض، همتا، همکار کمیسیون همعرض طرف، رقیب، هماورد، شخص مبارز نظیر، قرین، مانند، جفت، لنگه، زوج، همسر، بدیل، مقابل، جانشین، مرادف ◄