طبقۀ اجتماعیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) ، ارباب، فئودال، رعیت، سرمایهدار، کارگر، روحانیت، جنگیان، برزگران، پیشهوران، بینوایان بورژوازی، خردهبورژوازی کاپیتالیست
طبقه متوسطفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی وسط، کسبه، بازرگانان، شاغلین حرفه ای، کارمندان، بورژوازی
واحدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد یکان، یک، تک، عدد صحیح، فرد، یکه، مقیاس، اشل واحدشمارش: عدد، تا، شماره، قلم، فقره، دانه، برگ، ورق، فرد، تن، نفر، رأس، سر، واحد، فروند، بند، قطعه، دست
آزمایشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود آزمایش، آزمایش علمی، آزمایشتجربی، تجربه امتحان، سنجش، محک، تست، آزمون، آزمونه عیاربندی، عیارسنجی، گمانهزنی، نمونهبرداری ◄ نمونه وا
منظمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم منظم، طبق مقررات، مرتب، باقاعده، هماهنگ مقرر، قانونی، بانسق، بانظم منتظم، منضبط، مطیع قانونمند، سیستماتیک، تحتکنترل، مضبوط آراسته، مرتب اتوکرده، چین
سبدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: فضای عام زنبیل، ساک، کیسه▲ طبق، خوانچه، تبگ، سینی، شانه گهواره، ننو، قنداق، قنداقه، تخت نوزاد، تختخواب بچه سبدحصیری، حصیر، سبد لباس سبد دستهدار، ساک، کی
بهقاعدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ت] بهقاعده، منظم مرتب، ادواری ثابت، همواره، هموار، صاف طبق مقررات جاافتاده، روتین، مرسوم عادی قانونمند، ضابطهمند کوک