طبقهبندی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، دستهبندی کردن، گروهبندی کردن، گروه گروه کردن، دسته دسته کردن، مرتب کردن، درجه بندی کردن، ردهبندی کردن، دانه بندی کردن، ریزودرشت کردن، دسته کردن،
طبقهبندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم طبقهبندی، تعیین، تشخیص، تعریف طبقه، مقوله، کلاس، مجموعه، زیرمجموعه، جزء، زمره، جرگه، قشر، نوع▼، تیره▼، بخش شاخه، واحد، اداره، معاونت، دپارتمان، حوزه
طبابت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ت کردن، تجویز کردن، تشخیصدادن نبض گرفتن، درجه گرفتن، فشارخونگرفتن، آمپول زدن، پاشویه کردن
طبقهبندیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم طبقهبندی، تعیین، تشخیص، تعریف طبقه، مقوله، کلاس، مجموعه، زیرمجموعه، جزء، زمره، جرگه، قشر، نوع▼، تیره▼، بخش شاخه، واحد، اداره، معاونت، دپارتمان، حوزه
پوشش طبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی طبی، گاز استریل، تنزیب، پنبۀ ئیدروفیل نوار، باند، چسب زخم، مشمع، گچ، تامپون، بیضهبند، کمپرس آب گرم، کمپرس آب سرد آتل
وسایل طبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ی، وسیلۀ طبابت، آمپول، بادکش، سرنگ، ماسک، مکنده وسایلبیمارستان، برانکار (برانکارد)، اتوسکوپ، اتوکلاو، ادیومتر، اسکن (اسکنر)، اپلیکاتور، آندوس
ظرافت طبعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رافت طبع، خوشطبعی، ظرافت، نازککاری، مطایبه، ظرافت کلام شوخطبعی، بذلهگویی، مزاحگویی، خوشمزگی، زیرکی، حاضرجوابی، لودگی، مسخرگی لطیفهسرای