ضرب [موسیقی]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ]، ریتم، تمپو، سنگین -لارگو، آهسته - لنتو، آرام - آداجیو، روان - آندانته، پویان - مودراتو، تند -الگرو، دوان - پْرستو
ضرابخانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی انه، سکهزنی، ضرب سکه، چاپخانۀ بانک مرکزی صراف، تاجر بانک ناشر اسکناس
سکه ضرب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سکه ضرب کردن، سکه زدن، اسکناس چاپکردن، صادر کردن، بهگردش انداختن
ضرابخانهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی انه، سکهزنی، ضرب سکه، چاپخانۀ بانک مرکزی صراف، تاجر بانک ناشر اسکناس
سکه ضرب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی سکه ضرب کردن، سکه زدن، اسکناس چاپکردن، صادر کردن، بهگردش انداختن
مرتعشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، دارای نوسان، ضرباندار، تپنده، مواج، آویزان، لرزان، جنبان، جنبنده، متحرک متلاطم درخشنده، سوسوزننده، روشن
حساب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد اسبهکردن، جمعزدن، جمع کردن، منها کردن، ضرب کردن، افزودن، بخش کردن، تقسیم کردن، اندازه گرفتن، برآورد کردن، ارزیابی کردن