ضدینفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) بین، اضداد، ضدونقیض، طرفین، طرفین غایی، قطبیت مخالفان، دشمنان، رقبا، دوئل کنندگان، کُشتی احزاب مخالف، جناحین، اهل جرّوبحث چپ ور
اجباریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام اجباری، اضطراری، ضروری، گریزناپذیر، ناچار تحمیلی، غیرارادی، الزامآور، جبری مسلط وادارکننده، پرت کننده
علّیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: علیت فت] علّی موجب، موجد، ایجادکننده، آفریننده، پدیدآورنده، زاینده، مولّد بانی، باعث منجر مؤثر ضروری، واجب، اجباری، الزامی، وادارکننده، اصلی، باارتباط، م
بهنحو نارسافرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ] بهنحو نارسا، نارسا، ضعیف بدون نتیجه، بیهوده، بینتیجه ازروی ضرورت کَمی، نهچندان اشتباهاً کمتر