صلحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) رامش، آشتی، صفا، صلح وصفا، سازش، آسایش، امنیت، عافیت، آسودگی، آرامش آشتی، مصالحه، متارکه، مسالمت، برقراری صلح سازش سازگاری، هما
فاصلهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: بُعد صله، وقفه، فرجه، فترت، حد فاصل، بادخور، خلال درز، شکاف▼ درنگ آنتراکت، زنگ تفریح، مجال، استراحت فاصلۀ کم، کوتاهی فاصلۀ زیاد، درازی، طول آزادی عمل، دا
جایزهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل خلعت، صله، عطیه، مژدگانی، مشتلق، ناز ِشصت (شست)، دستخوش، اجر، انعام، جزا، پاداش غنیمت، غنایم بنای یادبود تجلیل، اعطای سردوشی، نگاهداشت جام، ک
شاعرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ه، سرایندۀ ترانه، ناظم، مرثیهسرا[ی]، متشاعر، مدیحهسرا[ی]، ترانهسرا، مصنف فردوسی، حافظ، سعدی، مولوی، رودکی مرثیهخوا
هدیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی نه، عطیه، ارمغان، یادگاری، تُحفه، تقدیمی، جایزه، پاداش، تعارفی، سوغات، رهاورد، چشمروشنی، ازآب گذشته، جاخالیبا، سرراهی، توشه، اقورراهی، آقو
پاداشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ش، اجر، ثواب، مزد، جعل، جزای نیکی، جزا، سزا، پرداخت صله، عطیه، دستخوش، جایزه، تحسین، عنوان انعام، ناز ِشصت (شست)، حق شناسی، بخشش، اعطا، دهش مژد