صلاح مصلحت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه لحت کردن، مشورت خواستن، بهداوریرفتن، پیروی کردن، تبادل نظر کردن، وارد شور شدن نصیحت شنیدن
صلاحیت قضاییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ت قضایی، اختیار قانونی، حققضاوت، رسمیت، اهلیت، حیطۀ کار، حوزۀ قضایی، منطقۀ نفوذ، حاکمیت، حکمرانی تشکیلات قضایی، دادگستری، قوۀ قضاییه، دیوان عدال
صابونفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ادۀ پاککننده، مادۀ شوینده، دیترجنت، شامپو، پودر لباسشویی، گرد رختشویی محلول ضدعفونی کننده، دتول، ساولن، بتادین، آنتیسپتیک آمونیاک خمیر ریش،
قبول کردن دعویفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دعوی، صلاحیت دادگاه رااعلام کردن، قضاوت کردن، رأی دادن، حکم دادن، فتوی دادن، قضاوت کردن، تشخیص دادن خلاصه دعوی را بیان کردن، رای صادر کردن، تسلی
سختی (سفتی)فرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی م] سختی (سفتی)، استقامت صلابت، فقدان ارتجاع، فقدان خمشدن تحجر، تبلور، سختشدگی، تصلب، سلروز، تراکم استحکام سخت کردن، آبکاری، تمرکز
خِیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یر، صلاح، صواب، علاج، چاره، درست، مصلحت خوبیهای دنیا ومحیط، سعادت، توفیق، دولت، اقبال، آنچه خوب است رفاه، خوشبختی، برخورداری، بخت، نعمت
مصلحتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی اقتضا، سیاست، صلاح، خِیر، صواب، علاج، چاره، درست، فایده، درمان مناسبت، وجود حق اقتضا، ضرورت، ایجاب، وجوب، جبر، لزوم، حاجت، احتیاج، نیاز، اجبا
مصلحت بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی بودن، مصلحت اقتضا کردن، صلاح بودن، شرایط ایجاب کردن، نتیجه دادن، ضروری بودن، اقتضا کردن، اقتضا داشتن، ایجاب کردن، نیاز داشتن آدم خود را شناخت