صلاح مصلحت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه لحت کردن، مشورت خواستن، بهداوریرفتن، پیروی کردن، تبادل نظر کردن، وارد شور شدن نصیحت شنیدن
صلبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی سیخ، مقاوم، استوار، خمنشدنی، ضدضربه، نشکن راست، کشیده، تحتکشش
صلحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) رامش، آشتی، صفا، صلح وصفا، سازش، آسایش، امنیت، عافیت، آسودگی، آرامش آشتی، مصالحه، متارکه، مسالمت، برقراری صلح سازش سازگاری، هما
صلحجوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) تیجو، آرامشطلب، آشتیخواه، آشتیطلب، مسالمتجو، سلیم، ملایم، آرام سازشکار، سازشگر
صلحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) رامش، آشتی، صفا، صلح وصفا، سازش، آسایش، امنیت، عافیت، آسودگی، آرامش آشتی، مصالحه، متارکه، مسالمت، برقراری صلح سازش سازگاری، هما
صلحدهندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دهنده، استمالت آمیز، مسالمتآمیز، صلح آمیز، آشتیجو، صلحطلب، مهربان، میانه رو، راضی کننده آشتیجویانه
شخص صلحطلبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) صلحطلب، آشتیجو، هواخواهصلح گرین پیس، صلح سبز
برقراری صلحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) راری صلح، فرونشانی جنگ، آشتی، ترک مخاصمه، آتشبس، متارکه، خاتمۀ درگیری، تعلیق حالت جنگی استمالت، دلجویی، رفع اختلاف آشتیکنان،