دشوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) خت، مشکل، ناراحت، پرزحمت، پردردسر، دستگیر، شاق، صعب، صعبالعبور، سهمگین صعبالوصول، صعبالحصول، دستنیافتنی بغرنج، غامض، پیچیده
دستنیافتنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ی، برآوردهنشدنی، غیرممکن، دورودراز، صعبالوصول، صعبالحصول، صعب، سخت، دشوار صعبالعلاج، سختدرمان، درماننشدنی ≠ سهلالحصول