اشتباه صرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] اشتباه صرف کردن، لکنت داشتن، خطا کردن
اشتباه صرف کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ] اشتباه صرف کردن، لکنت داشتن، خطا کردن
تغذیهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت یه، صرفِ غذا، غذاخوری، خوردن، تناول، بلع، اکل، افطار هضم، گوارش، جذب، تحلیل، نشخوار شرب، نوش مصرف، دلگی، شکمچرانی، پرخوری دستگاه گوارش ◄ معده تنقل
خرج کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی دن، صرف کردن، هزینهکردن، مایه گذاشتن، سُلفیدن، پول بالای چیزی دادن، پولِ بیزبان خرج کردن، خوردن، خریدن، پرداخت کردن، تلف کردن
[صفت] سادهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت اده، بسیط، صِرف، مجرد، محض، مطلق، یگانه کلی اولیه، ذاتی عور، بیزینت و زیور، برهنه، فارغ، تهی، خالی فاقد، عاری، منها شده سهل، آسان بیتکلف، سادهلوح
سادگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت سادگی، یکدستی، خلوص▼، همگنی صِرفِ چیزی تسهیل، سادهسازی، سادهگردانی، حذف، فاکتورگیری، برطرفسازی سرراستی، قابلیت درک، سادگی [کلام] بیتکلفی، خامی