هماهنگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) هماهنگ، موافق، جور، همسان همفکر، صمیمی، همدل، یکدل، صدیق، یکرنگ، یگانه، اُخت، متفق، متفق‌الرأی، متفق‌القول، موافق متناسب، سازگا
معتمدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات انت‌دار، موثق، مؤتمن، قابل اعتماد، قابل اتکا، درستکار، صدیق، رعایت کننده، مراقب، راستگو، مطیع، نیکوکار ثقه، مصیب
زاهدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب ، پارسا، عارف، عابد، شیخ، درویش، قلندر، صوفی، انسان والا، شخص پرستش‌کننده، روحانیت، شخص معتقد سجاده‌نشین، صدیق مرتاض [حالت صفتی: زاهد▼] مرد ازدواج‌ن
راستگوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط راستگو، صادق، راست (درست)، مطمئن، شریف بدون‌تظاهر، مخلص، درست، بی‌ریا، بی‌ریب‌وریا، بی‌روی‌وریا، صدیق، درستکار، بی‌تزویر، خام
مطیعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ع، فرمانبردار، فرمانبر، حرف‌گوش‌کن، رام، تسلیم، سازگار، سربه‌زیر پیرو، تابع، زیردست، وابسته، رهوار، پابه‌راه، سربه‌راه چاکر، منقاد، عبی