صلبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی سیخ، مقاوم، استوار، خمنشدنی، ضدضربه، نشکن راست، کشیده، تحتکشش
انتصابفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام صاب، مأموریت، تفویض اختیار، عدم تمرکز، واگذاری حقوق، نمایندگی، نیابت، سفارت استخدام، تصدی، نصب، برگماری، معرفی، تعیین، معارفه، انتخاب ا
مستقیمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شکل ] مستقیم، راست، بدون انحنا هموار، صاف، افقی شق، صلب عمود، قائم، ایستاده، عمودی، شاقول غیر کج، مجانب، مماس مقابل آسفالته، صیقلی، روان، مثلپرنیان صلابت
دشوارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) خت، مشکل، ناراحت، پرزحمت، پردردسر، دستگیر، شاق، صعب، صعبالعبور، سهمگین صعبالوصول، صعبالحصول، دستنیافتنی بغرنج، غامض، پیچیده
دستنیافتنیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل ی، برآوردهنشدنی، غیرممکن، دورودراز، صعبالوصول، صعبالحصول، صعب، سخت، دشوار صعبالعلاج، سختدرمان، درماننشدنی ≠ سهلالحصول
منسجمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: کمیت سجم، همبسته، متمرکز، یکپارچه، یکتکه، یکتخته، یکدست نیمهمایع، غلیظ، چگال استوار، محکم مقاوم، صلب سفت، سخت مستدل، منطقی الصاقی، مرتب سازمانیافته،