صحّه گذاشتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ، پشتیبانی کردن، حمایت کردن، تأیید کردن، تصدیق کردن، مُهر تأیید نهادن، ظَهرنویسی کردن، پشتنویسیکردن، کمک کردن، امضا کردن تنفیذ کردن
میدانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) دان، صحنه، زمین، زمینبازی، سکو، میزگرد، کانون میدان جنگ▼ استادیوم، سالن، چمن عرصه، پهنا، پهنه، ساحت، گستره، محوطه، دامنه صفحۀ ش
کمککارصحنهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه نه، تکنیسین، برقکار، گریمور، چهرهپرداز، منشی صحنه، مسئول جلوههای ویژه، متصدی لباس انیماتور دکوراتور، طراح صحنه، صحنه
دراماتورژیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه اتورژی، ساختاردراماتیک، فرم تئاتری پرده، صحنه، پردۀ اول، آنتراکت شب اول ورود بهصحنه، خروج دیالوگ، مونولوگ کُر، همسرای
دکورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه میزانسن، صحنهآرایی، دکوراسیون، نورپردازی صحنه، اکران، سن پشت صحنه پرده، اثاثیه صحنه، دکور جای سوفلور گریم، لباس نورپر