صبر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ن، شکیبا بودن، منتظرماندن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، منتظر بودن چشم بهراه بودن، نگران بودن منتظرفرصت بودن، گوش خواباندن، ایستادن، درنگ کردن صبور بود
صبرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام بایی، بردباری، مدارا، اعصاب، شکیب، طمانینه حوصله، حال، دماغ صبوری تحمل، حلم، طاقت، تاب، توان امان تأخیر
صفرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد صفر، هیچ، پوچ، هیچ و پوچ هیچکس، هیچچیز، هیچوقت، هرگز صفرمطلق حضیض سمتالقدم خلاء، بادهوا
صبحفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ع، بامداد، پگاه، سحر، فلق، سحرگاه، بامدادان، آفتابنزده، قبلازظهر، علیالطلوع، اول وقت، بینالطلوعین سپیدهدم، صبحدم شفق طلوع آفتاب، دمادم صبح، وق
صبورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ر، شکیبا، باحوصله، خوددار، حلیم، صابر، بیشتاب، پرشکیب، متحمل رام، نرم، سلیم، افتاده نازکش، بلاکش متساهل صبورانه ◄ سرفرصت
غفلت کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود غفلت کردن، نادیده گذشتن، ازقلمانداختن، فروگذاردن غفلت کردن از دیگری◄ توجه نکردن [بهشخص دیگر]▼ غفلت کردن در وظایف، اهمال کردن، لاابا
صبور بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ودن، صبر نشان دادن، خودداری کردن، دست نگاه داشتن، آرام ماندن▲ صبر کردن
بیعزمبودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار فردی؛ عام یعزمبودن، تردید کردن، تردید داشتن، مکث کردن، صبر کردن، محتاط بودن دررفتن، اجتناب کردن، دوپهلو صحبت کردن، نوسان داشتن تسلیم شدن، تغییر ع
عملنکردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه عملنکردن، کار نکردن، بازماندنازامری، نرسیدن بهکاری، آفتاب چریدن اکراه داشتن، اجتناب کردن صبر کردن، منفعل بودن، وقت تلف کردن
ادامه دادنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر دامه دادن، پیش رفتن، دنبالکاری را گرفتن، دنبال کردن، تغییر رویه ندادن، تداوم داشتن ثبات داشتن، ابدی بودن امتداد دادن، کشیدن تکرار کردن تابآوردن، تح