صاحبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی زمیندار، ارباب، سلطان، فاتح، لُرد، خان، فئودال، دهقان اولیا، اصحاب، صاحبان، دارندگان شخص ثروتمند
صاحب سبکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه سبک، ظریف، ظریفطبع باوقار، خوشسلیقه شیرینزبان، شیرینسخن، شیرینگفتار، شکرسخن، شکرشکن، شکردهان، شکرریز، شکربار
صاحب شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی ب کردن، اشغالکردن، تصرف کردن، برداشتن، بهنام ِخود کردن، مالک شدن، تملیک کردن، ازدستدیگری درآوردن، بهدست آوردن، گرد آوردن، گرفتن، دراختیار
نیکوکارفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی ر، صاحب کرم، احسانکننده، انساندوست، حاتم طائی، خیّر، خیرخواه، بخشنده، متولی امور خیریه، انفاقکننده، شخص دهنده فرشتۀ نگهبان، حامی، محا
مسئولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ئول دولتی، وزیر، معاون وزیر، صاحب منصب، بوروکرات، دیوانی، مستوفی استاندار، فرماندار، شهردار، بخشدار کارمند، کارشناس، کارمند اداره، اداری م
مستوفیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام نی، دیوانسالار، بوروکرات، وزیر، پایور، صاحب منصب، مسئول دولتی، مسئول، کارمند دولت، کارمند کارگر مقامات، بالاتریها، دستاندرکاران، دولت
بیصاحبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مناسبات ملکی صاحب، مال هیچکس موات، بایر عمومی، دولتی، ملی، بینالمللی خالی، بدون سکنه استیجاری اشغالی