راستگوفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط راستگو، صادق، راست (درست)، مطمئن، شریف بدونتظاهر، مخلص، درست، بیریا، بیریبوریا، بیرویوریا، صدیق، درستکار، بیتزویر، خام
عادل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات داد گستردن، انصافداشتن، منصفانه عمل کردن، باانصاف بودن، بهیک چشم نگاه کردن، بهنظر مساوات دیدن، صادق بودن، جانب حق را گرفتن، حق را بهحقدار دا
خامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه سادهلوح، بیغلوغش، بیتزویر، بیتکلف، ناشی، صادق، بیریا، روراست، بیگناه ناآزموده، ناپخته، بیتجربه سادهدل، خوشباور، زودباور رُک، بی
عادلفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات منصف، باانصاف، درست، پرهیزگار دادگر، دادگستر، عدالتگستر، معدلتپرور، عدالتخواه، عدلگستر، عدالتپرور، مساواتخواه صادق، شریف واقعبین، حقیقتب
صریح ➋ [شخصصریح (صفت اشخاص)]فرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه صریح (صفت اشخاص)]، بیآلایش، صافوساده، پاکدل، بیریا، بیملاحظه، بیرودربایستی، رُک، خام (بیتزویر)، صادق، راستگو