صبر کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ن، شکیبا بودن، منتظرماندن، انتظار کشیدن، منتظر شدن، منتظر بودن چشم بهراه بودن، نگران بودن منتظرفرصت بودن، گوش خواباندن، ایستادن، درنگ کردن صبور بود
صبورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عواطف عام ر، شکیبا، باحوصله، خوددار، حلیم، صابر، بیشتاب، پرشکیب، متحمل رام، نرم، سلیم، افتاده نازکش، بلاکش متساهل صبورانه ◄ سرفرصت
درحالتی بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: وجود حالتی بودن، چنین بودن، چنانبودن، طوری بودن، حالتی داشتن، واجد حالتی بودن، درموقعیت خاصی بودن حالت خود را حفظ کردن، تاب آوردن، تحملکردن، صبور بودن، ش
پُرخوریفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ری، شکمبارگی، دلگی، حرص، سیریناپذیری، ناپرهیزی، بخوربخور، بزم، عدم اعتدال، اشتها
پرخورفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ر، شکمباره، شکمو، دله، بخور، اکول، سیری ناپذیر، حریص، گرسنه خیکی، شکمگنده، چاقوچله، چاق آدم پُرخور، آشغالخور، حیوانپرخور، ملخ، مصرفکنندۀ غذا