شکاکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مبانی استدلال ، بددل، بدگمان، بدقلب، متردد، متزلزل، دودل، نامصمم مسئلهدار کافر، لامذهب بلاتکلیف، منتظر
شککردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال دید کردن، تردیدداشتن، مردّد بودن، احتیاط داشتن، معین نبودن، مشروط کردن، بیعزمبودن، ترسیدن، اکراه داشتن به کسی (چیزی) بدبین بودن
مشکوکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شکوک، شکاک، بدبین، بداندیش، ظنین، کافر فرصتطلب حسود دودل، مردد ◄ شکاک
مطبوع وشیرین سخن گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ل] مطبوع وشیرین سخن گفتن، شکرشکستن
شمشیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) جر، تیغ، دشنه، قمه، چاقو، چاقوی ضامندار، شوشکه کارد◄ ملاقه ساطور، تبر▲
ادافرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی دا، خودنمایی، ناز، افاده، پُز، تکبر هوسبازی، عشوه، کرشمه شکلک اطوار، اطفار (اطوار)، نازوغمزه (نازوادا، نازوکرشمه)، قروقمیش، ناز ِشتری ☹، غمز