زخمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی ، جراحت، خراشیدگی، پارهشدگی، لهشدگی، سوراخشدگی، کوفتگی، ریش، التهاب کوفتگی، کوب ضرب، آسیب، صدمه، جرح سوختگی، درصد سوختگی، درجۀ سوختگی: خفی
شکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ننده، شکستنی، ناپایدار، ظریف، نازک، تُرد، بیدوام پودرشونده، پودرشده تفکیکپذیر، پوستهپوسته، ورقهورقه، جداشدنی سُست، نااستوار، پرپری، نازک،
شکننده بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ غیرآلی ل] شکننده بودن، شکستنی بودن شکستن، ریز شدن، ترکیدن، پکیدن، منفجرشدن، تکهتکه شدن، خردشدن، ترک برداشتن ازهم پاشیدن، جداشدن پودر شدن، پودرکردن
آسیبپذیرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اختیار آتی یر، درمعرض، درمعرض خطر▼، حساس، مستعد، تأثیرپذیر باز، برهنه بدون پشتیبان، بیسرپرست، مظلوم، یتیم، بیدفاع لطیف، ظریف، شکستنی، شکننده، نرم صدمه
وجود حقفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات ود حق، شایستگی، لیاقت، سزاواری، صلاحیت، اهلیت، مالکیت استحقاق، بستانکاری، طلب، مطالبه، ادعا، ادعای حق، دادخواهی، حقوق ملکی، حقوق مدنی، ارتفاق، م