شوریدگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ی، شیفتگی، مجذوبیت، عشق مفرط، خشم زیاد، آشفتگی، وجد، هذیان، سرسام، اشتعال، تحیر، حیرانی پریشانی، اختلال حواس، گیجی، وقفۀ ذهنی، سرگشتگی خلسه
شوریدهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال د، نشئه، بیهوش، درحالت خلسه، شیفته، شیدا، واله، مدهوش، حیران، سرگشته، بیخبرازخود، مشتعل، ملتهب، مسحور، مجذوب
شوریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شورش کردن، یاغیشدن، طغیان کردن، برانداختن، جدایی انداختن فتنه کردن، فتنه افکندن، فتنه انگیختن موش دواندن
مشورتکنندهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه تکننده، شورایی، شوروی مرشد، اندرزگو انگیزنده، منصرفکننده، نصیحتگرانه، هشداردهنده، اخطارآمیز نصیحتگوی، پنددهنده، نصیحتکننده، راهنمایی
پارلمانیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه ] پارلمانی، شورایی، شوروی مشورتکننده ◄ گروهبندی اعضای شورا▲
جنونآمیزفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال جنونآمیز، دیوانهوار، شوریدهوار، مجنونوار، دیوانهوش بابیقراری، ناآرام
انقلاب کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر ] انقلاب کردن، قیام کردن، سرنگونساختن فتنه برپا کردن، بلوا راهانداختن، طغیان کردن، شوریدن، از بیخ کندن، بهزبالهدان تاریخ انداختن دگرگون ساختن، مت