شاملفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم مل، حاوی، آبستن، دربردارنده، متضمن، محتوی، فراگیر دارا همگانی، کلی، عامه، عمومی، عام متشکل، دربرگیرنده مشتمل واجد، دارنده
شامل بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ن، دربر داشتن، دارابودن، حاوی بودن، متضمن بودن، پوشش دادن، پوشاندن درخود جا دادن ایجاب کردن دارای عضوی (ویژگی، صفتی، ...) بودن ناظر بهچیزی بودن، تعم
سخنرانفرهنگ فارسی طیفیمقوله: رسانۀ ارتباط . وسیلۀ انتقال اندیشه ناطق، متکلم، گوینده، خطیب، متعرض، آدم وراج شومن طرفِ صحبت ملا، واعظ سخنگو، نماینده متذکر، یادآوریکننده، بهیاد
نابههنگامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان هنگام، بیگاه، بیجا، بیمناسبت، بیموقع، بیوقت، نابهجا، نامناسب، توصیهنشده زودرس، پیشرس، پیش ازموقع، زود دیررس، باتأخیر، دیر غیرمترقبه، غیرمنتظ
نامساعدفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل نامساعد، نامبارک، ناخجسته، ناسازگار مصیبتبار، اسفبار، فلاکتبار، نامطلوب، مغایر، ازبدِ حادثه مخالف، خصمانه، عداوتآمیز نحس، شوم ننگین، افتضاح
مفلوکفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ عمل وز، سیاهبخت، بداقبال، عاجز، بیطالع، بیسرانجام، بینوا، بیستاره، شوم، مضطر، پست ناموفق، تهیدست، درسختی، فرسوده مظلوم
ترشروییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی رویی، کجخلقی، اخم، سختگیری، افسردگی، اجتماعی نبودن، تندطبعی، مالیخولیا اخم، اخموتخم، چین و چروک پیشانی، چین جبین، شیار آینۀ دق، قیافۀ