شورشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، اغتشاش، بلوا، غوغا، شلوغی، هنگامه، آشوب، ویرانی، آشفتگی، آخرالزمان، اعتصاب، مناقشه، بیثباتی، ویرانی، خشونت، شدت راهپیمایی
شوریدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام شورش کردن، یاغیشدن، طغیان کردن، برانداختن، جدایی انداختن فتنه کردن، فتنه افکندن، فتنه انگیختن موش دواندن
راهپیماییفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ی، تظاهرات، میتینگ(متینگ)، همایش، تجمع، گردهمآیی، اجتماع (انتخاباتی)، اعتصاب شورش
آشوبفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ، ناآرامی، بلوا، فتنه، هرجومرج، بحران، شورش، کودتا، عصیان، انقلاب جنجال، غوغا، همهمه، شلوغی، ولوله، قشقرق، جاروجنجال، دادوفریاد و شلوغی، سرسام، ازد
هرج ومرجفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ج، آنارشیسم، بیقانونی، اغتشاش، شورش، بینظمی آش شلهقلمکار، آش شلمشوربا، آش درهمجوش
آشوبگرفرهنگ فارسی طیفیمقوله: ارادۀ اجتماعی عام ، اخلالگر، تحریککننده، هیزمبیارمعرکه، خرابکار مُبلّغ، هوچی آشوبطلب، شورشی، شورش کننده، خرابکار خیابانی، اوباش