شاخ وبرگفرهنگ فارسی طیفیمقوله: مادۀ آلی ه: شاخه، سرشاخ، بُن، برگ، ساقه، جوانه، تنه، کُنده، بالاتنه، ریشه، پیاز، غده، پاجوش، بچه، نشا، رخ، نافه برگک، برگچه، برگه، بَشَره، برچه گل، بهارن
ظریفطبعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی حاضرجواب، شوخ، بذلهگو، خوشمشرب، شیرینسخن، ظریف، ظریف طبع، شوخطبع، باحال، بامزه، دلقک، مقلد، مزاحگو، لطیفهگو (سرا) باریکدان، هوشیار، س
بذلهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی فه، شوخی، جوک، هزل، مزاح، مطایبات، فکاهی نکته، خرده، معانی ظریف، طنز، هجو حاضرجوابی متلک سربهسر گذاشتن
راست گفتنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ] راست گفتن، واقعیترا گفتن، شوخی نکردن اظهار کردن بامتانت سخن گفتن، باوقار بودن روراست بودن افشا کردن، ابرازکردن پیشبینی کردن
ظرافت طبعفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات فردی رافت طبع، خوشطبعی، ظرافت، نازککاری، مطایبه، ظرافت کلام شوخطبعی، بذلهگویی، مزاحگویی، خوشمزگی، زیرکی، حاضرجوابی، لودگی، مسخرگی لطیفهسرای