شنا کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت ردن، دستوپا زدن، شیرجهرفتن، آبتنی کردن دوچرخه رفتن، سُرخوردن، کرال رفتن
شناخته بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال ودن، بدیهی بودن، مسلّمبودن، معروف بودن، معروف حضور بودن⊘، معرف حضور بودن، آشنا بودن دیده شدن، شنیده شدن درمعرض دیدعموم بودن
بازیهای آبیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت بی، شنا، آبتنی، واترپلو، اسکی روی آب، قایقرانی، موجسواری، سرفینگ شنا، کرال، سینه، پشت، قورباغه، پروانه، پاپیون، دوچرخه، سُرخوردن، آببازی کانو، کای
دانستنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال انستن، شناختن، سراغ داشتن، اطلاع داشتن، مطلع بودن، واقف بودن آگاهی داشتن، سررشته داشتن، احاطِه داشتن، بصیرت داشتن آگاه شدن، آگاهی یافتن، یا
قانونی کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات نونی کردن، بهطور رسمی شناختن، بهرسمیت شناختن، تصویب کردن، صحه گذاشتن، توشیح کردن، حکم صادر کردن قانون وضع کردن، قانونگذاری کردن، نهادن، مقرر