دشمن بودنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: احساسات بین فردی شمن بودن، دشمنی کردن، به خونکسی تشنه بودن، کینه داشتن، بدی کسی را خواستن، رشک ورزیدن اذیتکردن، سرکوب کردن، سر جنگ داشتن، جنگ آغاز کردن
دانشمندفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نتیجۀ استدلال شمند، عالِم، فاضل، ادیب، علامه، مجتهد، فقیه، فرزانه استاد، پروفسور، آموزگار دکتر، دبیر دانشجو، طلبه، شاگرد فارغالتحصیل حرفهای، متخصص ادبا
خدایان و بتهافرهنگ فارسی طیفیمقوله: مذهب یان و بتها، زئوس، نپتون، بُت، منات، لات، عزی، طاغوت بتپرستی شمن، بتپرست