شمرده شدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم ، تحت طبقۀ خاصی(مقولهای، ...) بودن، دریک مقوله گنجیدن، وجه مشترک داشتن، لحاظ شدن، درزمرهبودن، درجرگه بودن بهشمار آوردن، درشمار آوردن، درزمرۀ چیزی م
ابزار شمارشفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد زار شمارش شمارنده، شمارشگر، محاسب چرتکه، چوب خط، خطکش محاسبه، متر نواری، اندازهگیری ماشین حساب، ماشین محاسب، صندوق، کامپیوتر، رایانه مسئول شمارش، مت
توبه کردنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: اخلاقیات دن، شرمنده شدن، شرمساربودن، پشیمان شدن، اقرار کردن، پوزش طلبیدن، دلجویی کردن، کفاره دادن، متأسف شدن، درس گرفتن، یاد گرفتن، تغییر عقیده دادن توبه
خرامفرهنگ فارسی طیفیمقوله: حرکت هرفتن، وضعبدن، هیئت، تیپ، نحوۀ گام برداشتن، گام شمرده (آهسته، ...)، قر، حرکت موزون، رقص پیادهروی گام، قدم، جست، پرش، دو، مارش، رژه، سان چهارنعل، ی