شبیخون زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ] شبیخون زدن، غافلگیر کردن، درکمین بودن دام گستردن، بهدامانداختن آبرا گلآلود کردن نقاب زدن
شبیخون زدنفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نحوۀ ارتباط ] شبیخون زدن، غافلگیر کردن، درکمین بودن دام گستردن، بهدامانداختن آبرا گلآلود کردن نقاب زدن
تک نفوذیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تضاد در عمل (اختیار فردی) یشروی، شبیخون، یورش، خیز، تهاجم، هجوم، پیشروی ناگهانی، حملۀ ناگهانی، شکستن حصر پرتاب
واگذاشتهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: شرایط و عَمَلِ شهود وردغفلت واقعشده، رهاشده، ژولیده، نامرتب، شلخته، شانهنکرده، ناآراسته، بدون آراستگی، ناپاک کنارگذاشتهشده، بایگانیشده، متروک، ویران
نامنظمفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم نامنظم]، بینظم، نامرتب، شلخته، بیبندوبار، بیسروسامان، بیبرنامه، بیسررشته، بیانضباط، سرکش گیج، مست، خشمناک وحشی، پریش، پرتگو، پرتوپلاگو، سبکس
پیشدستیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان ی، تقدم، سبقت، جلوزدن، آمادگی، آینده نگری شبیخون زودرسی، پیشرسی، زود بارآمدن، زود بهبار آمدن پیشی، تقدم سبقتجویی پیشقدمی، اقدام اولیه، مبادرت