مشغولفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عمل داوطلبانه غول شلوغ، پرماجرا بهکارگرفتهشده، مشتغل، شاغل ایفاگر، عامل، مجد دایر، جاری
پرجمعیتفرهنگ فارسی طیفیمقوله: عدد ، شلوغ، پرازدحام، پُر، انباشته، متعدد عیالوار زورچپان پرهیاهو، پرسروصدا، صدادار
آشفتگیفرهنگ فارسی طیفیمقوله: نظم گی، اغتشاش، آشوب شلوغی آب گلآلود، دیوان بلخ، بازارِ شام، بازار مکّاره، آشفتهبازار، بازار مسگرها، آخرالزمان پاشیدگی، ریختگی خرتوپرت، بی فایده بودن
پرواقعهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: تغییر پرحادثه، پرتحرک، شلوغ، پرماجرا، دایر، مشغول خطیر، بحرانی، وخیم، مهم